سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق گمشده

 

http://gidora.files.wordpress.com/2010/04/rain.jpg

شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو راخواهد شست

آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اطاقم دلتنگ

میپرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

 

پر مرغان نگاهم را شست

خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابیم که در آن دولت خاموشیهاست

من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینم و ندایی که بهمن میگوید

گرچه شب تاریک هست دل قوی دار که سحر نزدیک است

در میان من و تو فاصله هاست .............

 

گاه می اندیشم .... می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری دست های تو توانایی آن را دارد که مرازندگانی بخشی

چشم های تو به من آرامش میبخشد و تو چون مصرع شعری زیبا سطر


برجسته ای از زندگی من هستی

 

      دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگرهست                 

میتوانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را میبخشی

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کی میگوید ؟؟؟؟؟؟؟؟

آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی !!!!!!!!

 

روی تو را کاشکی میدیدم ....

شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که عجب عاقبت مرد ؟ افسوس.........

( کاشکی میدیدم)

 

من به خود میگویم  چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشقتو خاکستر کرد

با من اکنون چه نشستنها خاموشی با تو اکنون چه فراموشی هاست

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد...

 

هفت سنگ


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 7:57 عصر توسط نظرات ( ) |


Design By : Pichak